معطر. (یادداشت مؤلف) : و علاج آن بطعامهای لطیف و زودگوار باید کرد چون تذرو و دراج و گنجشک بشوربا پخته و بریان کرده و به بوی افزارها خوش کرده چون زیره و کرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). - خوش کردۀ شاعر، کنایه از ممدوح بود. (آنندراج) : ز شاعر همه غایبان حاضرند خوش آنانکه خوش کردۀ شاعرند. ظهوری (از آنندراج)
معطر. (یادداشت مؤلف) : و علاج آن بطعامهای لطیف و زودگوار باید کرد چون تذرو و دراج و گنجشک بشوربا پخته و بریان کرده و به بوی افزارها خوش کرده چون زیره و کرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). - خوش کردۀ شاعر، کنایه از ممدوح بود. (آنندراج) : ز شاعر همه غایبان حاضرند خوش آنانکه خوش کردۀ شاعرند. ظهوری (از آنندراج)